کوچ کوچ که می کنم، فقط تو می فهمی و بعد یک روزی که در نطفه بودم، خفه شد. و بعد تر هم یادم نمی آمد ازش. مثل خیلی چیزهای دیگری که بابایم می گوید، یادم نیست. مثل عالم ذر، مثل عهد اَلَست، مثل صورت تو، صدایت، بویت، نرمیت، هوایت، لبخندت، جای پاهات.
گاهی اوقات چیزی می خواستم بگویم که با هیچ لفظی بیان نمی شد. و هیچ واژه ای نه در فارسی، نه انگلیسی، نه عربی و نه هیچ زبان دیگری، نمی توانست بفهمدم.
اما همین روزها بود که نام آوایم را، یادم آمد. و کوچ کوچ که کردم، همه ی آن مفاهیم و معانی ِ سرکوب شده، فواره شد بر سرت و چه بر سرت گذشت، نمی دانم. فقط می دانم، قورباغه ها قور قور می کنند؛ گنجشک ها، جیک جیک و زهرا مینائی وقتی کوچ کوچ می کند، تنها تو می فهمی.
سلام
از ظواهر امر ژیداست که دوستان همه سر به لاک امتحانات فرو برده اند...
شما هم که در این میان به فکر کوچید.... خوش به حالتان!
کوچ مخالف سکون است و در عین حال سکون آفرین...
کاش یکبار من هم می کوچیدم..... کاش
سلام جوجوی کوچ کوچی!!! :)
اون روز که تو برفای حیاط پشتی کوچ کوچ می کردی، حتی یک لحظه هم به کلمه کوچ فکر نکردم. اما امروز که این مطلبو خوندم ...
من مدت هاست در کوچم...
تو هم کوچ کن...
۱۰۰٪ تضمینی ِ! D:
شاد باشی دوست جونم
سلام دوست عزیز . نه این که دیشب شما را اصلا زیارت نکردیم دلمان برای کوچ کوچ گفتن هایتان تنگیده . عجیب!!!
زیاده عرضی نیست. شما که هر وقت به خانه ی ما می آیید می فرمایید بنویسیم. باشد دوست جان. می نویسیم. اما همه اش را به دیوار نمی چسبانیم.
بعضی ها را به دیوار نظرات خانه ی شما می چسبانیم.
ما ...
دلمان می خواهد کوچ کوچ بشنویم از شما البته نه به معنی کوچیدن به همان معنی که خودتان می دانید.
تا بعد..